اونروزي که باهاش آشنا شدم با نفيسه رفته بوديم ادکلن بخرم،بعدشم ک هروقت ميرفتم پيشش،از اون ميزدم،خيلي دوسش داشتم،دقيقا از روزي ک تموم کرديم،يني روزي ک رفت و من موندم..گم شده ادکلنم،يني انگار ناپديد شده..فقط درش مونده،وقتي بوش ميکنم ي دنيا خاطره مياد جلو چشمم..
|
امتیاز مطلب : 209
|
تعداد امتیازدهندگان : 42
|
مجموع امتیاز : 42